اشعار فرهاد


سال بگذشت.داشت یک پیام

نبردی از عالم حتی یک جام

هرکه نوشید زاین عالم شراب قدرت

بگذاشت روزی قدرت .مقام .نام

 

 

من از ناله ی نامردان مرد شدم

من از سرمای بهاران سرد شدم

تورا دیدم دل را زچشمت باختم

در رکاب تو ز خویش بی خرد شدم

 

حال که یل شدی ره ذلت بیاموز

بعد گذشت ایام ره عبرت بیاموز

آنان بی هدف رفتن هیچ

تو ره کمک به مردم ملت بیاموز

 

همه چیز نزد یار باشد

قلب جعبه اسرار باشد

کلید جعبه.عشق است

معشوق فکر لحظه دیدار باشد

 

فرهاد(محمداحمدی)



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









Up Page
کد پرش به بالای صفحه وب